سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مؤمن، برادرِ مؤمن است ؛ در هیچ حالی ازنیک خواهی برای او دست نمی کشد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]


ارسال شده توسط امید در 87/4/11:: 6:25 عصر
آسمان هاامروز برای تهیه داروی گیاهی برای یکی از دوستان به مطب آل اسحاق رفتم. مردی از من از چند و چون مطب پرسید. من هم اطلاعاتی در اختیارش قرار دادم. می گفت که همسرش سرطان دارد و برای درمان او از مشهد به این جا آمده است... همسرش که با او بود زنی ضعیفی به نظر می رسید. به گفته او با وجود سریان سرطان در بدنش مدتی از عمر او باقی نمانده بود. با خودم گفتم بی ارزش بودن این دنیا انقدر واضح است که نمی شود بدان شک کرد. زنی که یک عمر با او زندگی می کنی یا اصلاً وجود خودت که به سلامتی و توانایی خودت اطمینان داری به بادی از میان برداشته می شود. مثل پودری که در باد رها می شود زندگی این دنیایت ازبین می رود و فردایش گویی هیچ چیزی نبوده است. تمام گریه ها هم - تازه اگر باشد - بیش از چند روز طول نمی کشد. خوش به حال کسانی که برای این دنیا چندان خودشان را به زحمت نداخته اند و وقتی می میرند توشه ای دارند...  تعجب می کردم مرد چندان مضطرب به نظر نمی رسید. فکر می کنم دیگر ناراحتی هایش به ته رسیده بود. برایش عادی بود گویا همه منتظر بودند که کی زمان زندگی همسرش به اتمام می رسد. حالت عجیبی داشتم خودم را جای آن زن گذاشتم واقعاً حالت عجیبی حس می کردم. فکر می کردم در آن لحظه احساس واقعی زندگی در این دنیا بدست آورده ام. حالتی که باید همیشه داشته باشیم اما متأسفانه آن را نداریم. دنیا محل بودن نیست بلکه محل گذر است. این را باید فهمید و حس کرد و بعد هم همیشه از آن بهرمند بود.
کلمات کلیدی :